Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «باشگاه خبرنگاران»
2024-05-09@05:51:28 GMT

چند سال از عمر شیطان می گذرد؟

تاریخ انتشار: ۲۶ دی ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۸۶۰۴۶۳

چند سال از عمر شیطان می گذرد؟

تاریخ به عنوان یکی از ابعاد و مظاهر فرهنگ و تمدن حائز اهمیت است، زیرا شناخت و دریافت گونه‌های مختلف هر فرهنگ و تمدنی بدون دسترسی به تاریخ انواع هنر‌ها و دانش‌هایی که در تمدن ظهور کرده یا تکامل یافته ممکن نخواهد بود. اسلام هم که دینی کامل و غنی و دارای فرهنگ و تمدن عالی است توجّه بسیاری به تاریخ و تاریخ نگاری دارد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

با یک نگاه کلی به آیات قرآن و کلام بزرگان دین می‌توان به اهمیت تاریخ پی برد. طوری که یک سوم آیات قرآن در مورد سرگذشت امت‌های گذشته است که خداوند به منظور عبرت گیری انسان‌ها این قصه‌ها را بیان فرموده است. منشأ اصلی و حقیقی تاریخ‌نگاری اسلامی و نیرومندترین عامل الهام بخش مورخان برای پژوهش و تدوین تاریخ، دین اسلام بود که از شعور نیرومند تاریخی برخوردار است.

اشارات قرآن به وقایع و حوادث تاریخی حاکی از نگرش تاریخی به حوادث گذشته و بیانگر غایت تاریخ از دیدگاه قرآن و حاوی درس‌های مهم تاریخ و تجارب تاریخی است. «به راستی در سرگذشت آنان، برای خردمندان عبرتی است. سخنی نیست که به دروغ ساخته شده باشد، بلکه تصدیق آنچه [از کتاب‌هایی‏]است که پیش از آن بوده و روشنگر هر چیز است و برای مردمی که ایمان می‌آورند رهنمود و رحمتی است.» تاریخ از دیدگاه بزرگان دین و مورخان اسلامی بهترین راهنمای انسان برای آگاهی از احوال نیکان، محرّک کسب فضائل و طرد رذائل و مشوق زهد از طریق تجربه پذیری از دگرگونی‌های روزگار و حصول نیرویی برای تمییز درست از نادرست و تحلیل و نقد و پیش بینی حوادث از طریق مقایسه آن‌ها است. آنچه پیش‌رو دارید گزیده‌ای از سخنان آیت‌الله مصباح‌یزدی است که در تاریخ ۲۵/‏۰۹/‏۱۳۹۴‬ پیرامون تحلیلی روان‌شناختی از تحولات صدر اسلام ایراد کرده‌اند:

همان طور که می‌دانید امسال به خاطر سوالات بسیاری که درباره بعضی از حوادث، موضع‌گیری‌ها و تحولات می‌شد و انسان را به یاد تحولات صدر اسلام می‌انداخت این موضوع را مورد بحث قرار دادیم که چه می‌شود که در رفتار انسان تحول پیدا می‌شود و حتی با این‌که کسانی مدت‌های طولانی راه صحیح را می‌پیمایند ناگهان تغییر مسیر می‌دهند؟ بالاخره همه ما نعمت‌هایی داریم که باید اعتراف کنیم قدر این نعمت‌ها را نمی‌دانیم. کشور ما در شرایطی قرار گرفته که در مقایسه با بسیاری از کشور‌ها باید بگوییم بهشت است. خدای متعال به برکت اسلام، انقلاب و مردان مخلصی که در این کشور تلاش کردند تا این انقلاب به پیروزی رسید و در هشت سال دفاع مقدس با تمام وجودشان در راه خدا مبارزه کردند و هم‌اکنون نیز برای هر نوع انجام وظیفه‌ای آمادگی دارند، نعمت‌هایی به ما داده است که قابل اندازه‌گیری و ارزیابی نیست، ولی هیچ ضمانتی ندارد که این نعمت‌ها باقی بماند، بلکه در خود قرآن کریم، کلمات اهل بیت صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین و نیز در بررسی تاریخ اسلام با این هشدار روبه‌رو می‌شویم که ممکن است در اثر ناسپاسی نعمت‌ها سلب می‌شود و وقتی سلب شد، پیداست که چه چیزی جانشین آن‌ها می‌شود و چه مفاسدی و فجایعی به بار می‌آید. این است که جا دارد یک آسیب‌شناسی کلی درباره این موضوع بکنیم که چگونه می‌شود که انسان به‌یک‌باره ناسپاس می‌شود و نعمت‌های عظیمی که خدا به او داده و عمری از آن‌ها بهره‌مند شده است، فراموش می‌کند.

گفتیم که از بررسی معارف دینی به این نتیجه می‌رسیم که این انحرافات به سه عامل عمده هوای نفس، دنیا و شیطان برمی‌گردد. درباره هوای نفس و دنیا در جلسات گذشته بحث‌هایی مطرح شد. در این دو جلسه باقی‌مانده، عامل سوم که همان شیطان است را بررسی می‌کنیم. سراسر قرآن از داستان شیطان، ابلیس و آثار سویی که در زندگی انسان‌ها دارد پر است. او این مهلت را دارد که تا این عالم به‌پاست بندگان را وسوسه کند و آثار سو بگذارد؛ قَالَ رَبِّ فَأَنظِرْنِی إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ * قَالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنظَرِینَ * إِلَی یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ.

مفهوم‌شناسی شیطان و ابلیس

ابتدا باید ببینیم واژه شیطان به چه معناست و او چه کسی است. می‌دانیم که در قرآن دو واژه شیطان و ابلیس درباره شیطان به کار رفته است. درباره این‌که این دو واژه در اصل عربی هستند یا نه، مفسران و لغت‌شناسان اختلاف دارند. درباره هر دو واژه گفته شده است که اصلشان غیر عربی بوده است. با این تفاوت که ابلیس عَلَم شخصی است و به همین صورتی که اکنون استعمال می‌شود در زبان اصلی نیز بوده است. این واژه به‌علت داشتن ویژگی‌های «عجمه» و «علمیت» غیر منصرف است و الف و لام و تنوین هم نمی‌گیرد؛ اما شیطان این طور نیست و هم الف و لام می‌گیرد، هم جمع بسته می‌شود و هم احکام غیر منصرف را ندارد. شیطان در اصل، صفت و به معنای شرور است. دقت در موارد استعمال شیطان در قرآن و روایات نیز ما را به این نتیجه می‌رساند که تقریباً در همه موارد استعمال این واژه، معنای شرارت وجود دارد؛ بنابراین فرق کلمه «ابلیس» با «شیطان» این است که شیطان یعنی شرور، اما ابلیس یعنی آن شخص خاصی که داستانی معروف در قرآن دارد و به او امر شد که به حضرت آدم به سجده کند و ابا کرد؛ إِلاَّ إِبْلِیسَ أَبَی وَاسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ. [۲]از این‌رو شیطان بر دیگران هم قابل اطلاق است و شیاطین جن و شیاطین انس هم داریم. همان طور که به ابلیس گفته می‌شود شیطان است، انسان‌هایی نیز هستند که از نظر قرآن شیطانند و به آن‌ها شیاطین الانس می‌گوید. براساس همین معنای وصفی بود که امام آمریکا را شیطان بزرگ، به معنای بزرگ‌ترین شرور این زمان می‌دانست.

طول عمر ابلیس

درباره وجود و تاریخ تولد شیطان اطلاع زیادی نداریم. فقط امیرمؤمنان‌علیه‌السلام در خطبه قاصعه به مناسبتی از ابلیس یاد می‌کنند و می‌فرمایند: قَدْ عَبَدَ اللَّهَ‏ سِتَّةَ آلَافِ‏ سَنَةٍ لَا یُدْرَی أَ مِنْ سِنِی الدُّنْیَا أَمْ مِنْ سِنِی الْآخِرَة؛ ابلیس قبل از خلقت حضرت آدم شش‌هزار سال عبادت خدای یگانه کرده بود که معلوم نیست این شش هزار سال از سنخ همین سال‌هایی است که ما می‌شناسیم یا نه، از سال‌هایی است که هر روزش هزار سال است؛ وَإِنَّ یوْمًا عِندَ رَبِّکَ کَأَلْفِ سَنَةٍ مِّمَّا تَعُدُّونَ. [۳]شش هزار سال در کنار ملائکه پرستش خدا کرد. بعد از این شش هزار سال، خداوند آدم را آفرید و دستور داد که همه فرشتگان در مقابل آدم به خاک بیفتند، اما ابلیس قبول نکرد؛ قَالَ أَنَا خَیرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِی مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِینٍ. [۴]گفت این‌که موجود شریف‌تر در مقابل موجود غیر شریف به خاک بیفتد کار حکیمانه‌ای نیست. اگر بنا باشد یکی از ما‌ها برای دیگری به خاک بیفتد باید آدم برای من سجده کند. آخر من شش هزار سال است عبادت خدا می‌کنم این حالا تازه آمده است، آن وقت من بیاییم و برای این سجده کنم؟! این بود که از دستگاه خداوند طرد شد؛ قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّکَ رَجِیمٌ * وَإِنَّ عَلَیْکَ لَعْنَتِی إِلَی یَوْمِ الدِّینِ. [۵]بیانی که امیرمؤمنین‌علیه‌السلام در خطبه قاصعه دارند برای تذکر دادن به این است که‌ای آدمیزاد‌ها به این‌که مدتی عبادت خدا کرده‌اید مغرور نشوید! ابلیس شش‌هزار سال خدا را پرستش کرد، اما موقع امتحان رفوزه شد و همه شش هزارسالش بر باد رفت. خدایی که ابلیس را امتحان کرد با خدایی که شما را امتحان می‌کند یکی است. حواستان جمع باشد!

چیستی و چرایی ابلیس

پذیرفتن داستان شیطان به‌خصوص با ویژگی‌هایی که در منابع اسلامی برای آن بیان می‌شود برای کسانی مشکل است. برای مثال در آیه ۲۷ سوره اعراف آمده است که إِنَّهُ یرَاکُمْ هُوَ وَقَبِیلُهُ مِنْ حَیثُ لاَ تَرَوْنَهُمْ؛ نه‌تن‌ها شیطان خودش شما را می‌بیند و شما او را نمی‌بینید، بلکه دار و دسته‌اش و فرزندانش و بستگانش هم همین طورند. قبول این مسائل برای خیلی‌ها مشکل است و می‌پرسند این چه طور چیزی است که ما آن را نمی‌بینیم؟ همین‌طور درباره تعبیراتی مثل یوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاس [۶]، می‌پرسند آخر چگونه در سینه‌های انسان‌ها وسوسه می‌کند؟ این چه طور وارد سینه ما می‌شود؟ اگر او می‌آید و ما را وسوسه و اغوا می‌کند، چه‌طور ما او را نمی‌بینیم؟! آیا اصلاً چنین موجودی واقعیت دارد و چیزی حقیقی است؟!

کسانی از اقوام و مذاهب مختلف، زبان دین را زبان خاصی می‌دانند. آن‌ها می‌گویند زبان دین، زبان واقع‌نما نیست. برخی تعبیر می‌کنند زبان اسطوره است و مثل داستان‌های کلیله و دمنه می‌ماند که قصه‌ای را با مقدماتی می‌سازد که مفید نیز است و از آن استفاده هم می‌کنند، ولی واقعیت ندارد و برای این است که شما از پیامش استفاده کنید. طرفداران این گرایش درباره شیطان گفته‌اند: شیطان به معنای قوه وهمیه انسان است؛ خلق از آتش، دستور سجده برای آدم، و استکبار او همه افسانه است و واقعیتی ندارد و به این معناست که قوه وهمیه ما در مقابل قوه عاقله زود تسلیم نمی‌شود. البته این بدان معنا نیست که آنچه درباره شیطان در منابع دینی آمده، بی‌فایده است و باید آن‌ها را دور ریخت، بلکه باید از آن‌ها استفاده افسانه کرد و پیامشان را گرفت.

روشن است که این افکار انحرافی است و با قرآن و سنت و قطعیات دین ما نمی‌سازد. شیطان موجودی واقعی و مکلف است. قرآن می‌فرماید: کان من الجن. هم‌چنین قرآن می‌فرماید: جن موجودی است که مثل انسان مکلف است؛ یا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالإِنسِ أَلَمْ یأْتِکُمْ رُسُلٌ مِّنکُمْ یقُصُّونَ عَلَیکُمْ آیاتِی وَینذِرُونَکُم ْ. [۷]جن و انس هر دو مکلفند و سوره‌ای به نام سوره جن در قرآن داریم. شیطان یک موجود واقعی از این سنخ موجودات است و مکلف بوده، و عصیان کرده است؛ عصیان بسیار بزرگی که سرنوشتش را عوض کرده است.

تدبیر حکیمانه الهی این بوده است که روزی در این عالم خلیفه‌ای را خلق کند که موجود مختاری باشد و دو راه در پیش داشته باشد؛ راه خیر و راه شر. هر دو راه می‌بایست عوامل تقویت‌کننده‌ای داشته باشد. عوامل تقویت‌کننده راه خیر، انبیا و فرشتگان‌اند، و برای تقویت راه شر نیز باید موجودی باشد تا این تعادل را برقرار کند، و زمینه اختیار برای همه فراهم شود. از شش هزار سال پیش از خلقت انسان، خداوند نقشه این را کشیده است. کار‌های خدا این‌گونه است و گاهی مقدمات حادثه‌ای را که قرار است هزار سال بعد اتفاق بیفتد، از هزار سال پیش فراهم می‌کند. خود این درسی برای ماست که متوجه باشیم کار‌هایی که امروز انجام می‌دهیم ممکن است مقدمه برای حادثه‌ای باشد که هزار سال بعد قرار است اتفاق بیفتد. ما می‌توانیم نقش مثبت در آن داشته باشیم، چنان‌که می‌توانیم نقش منفی داشته باشیم. مثلاً می‌توانیم کاری کنیم که ظهور حضرت حجت نزدیک‌تر شود، همان‌طور که می‌توانیم کاری کنیم که تأخیر بیفتد.

علت سقوط ابلیس

در این‌جا این پرسش مطرح می‌شود که این شیطان با این همه عبادت چه‌طور شد که رانده درگاه خداوند شد؟ قرآن پاسخ این پرسش را با صراحت و تأکید، بدون هیچ ابهامی بیان فرموده است. شیطان در عمق دلش میکروبی داشت که در شرایط خاصی بروز می‌کرد و مرضی را ایجاد می‌کرد؛ مرض کشنده‌ای که مزمن می‌شد و هیچ وقت از او جدا نمی‌شد. این بیماری عبارت بود از کبر و خودبزرگ‌بینی؛ وَاسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ؛ قالَ أَنَاْ خَیرٌ مِّنْهُ. این آفتی بود که در عمق دل شیطان بود، اما بروزی نداشت و در کنار ملائکه مشغول عبادت بود. بزرگان فرموده‌اند که ملائکه خیال می‌کردند ابلیس هم نوعی ملک است که این همه عبادت می‌کند. به تعبیر نهج‌البلاغه، این جریان شش هزار سال گذشت تا مورد امتحان پیش آمد. وقتی شیطان فهمید که این امر شوخی نیست، و خدا از تکلیفش دست‌بردار نیست، و باید مثل فرشتگان در مقابل آدم به خاک بیفتد، گفت: لَمْ أَکُن لِّأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ؛ [۸]خداوند از او پرسید: تو چرا سجده نکردی؟ ما دستور دادیم! جواب داد: من کسی نیستم که برای چنین موجودی سجده کنم. من! کسی که شش هزار سال عبادت کرده‌ام، در مقابل کسی که تازه از خاک خارج کرده‌ای سجده کنم؟! مگر چنین چیزی می‌شود؟! تخم کینه انسان از همین جا در دل شیطان کاشته شد. شیطان پس از شش‌هزارسال عبادت مورد امتحان قرار گرفت، آن وقت اگر خدا به کسی هفتاد سال مهلت دهد تا امتحانش کند عجیب است؟!

کینه ابلیس نسبت به آدمیزاد از این‌جا شروع شد که گفت آدم باعث شد که من را از بهشت خارج کنند و از آن مقامی که دارم ساقط شوم، و مورد لعن خدا قرار بگیرم. اگر آدم نبود ما مشغول عبادت خدا بودیم و در کنار فرشتگان مقام و منزلتی داشتیم! این آدم که پیدا شد باعث شد ما گرفتار شویم! اما تدبیر الهی چیزی دیگری بود. باید موجودی پیدا شود که نسبت به آدم‌ها دشمنی داشته باشد و خودش و بچه‌هایش تا روز قیامت به جان آدمیزاد‌ها بیفتند تا زمینه انتخاب برای آن‌ها فراهم شود. آدمیزاد‌هایی که بناست در میانشان خلیفه‌الله و اشرف همه مخلوقات پیدا شود. وقتی چنین موجودی پیدا می‌شود که زمینه انتخاب و اختیار در حد اعلا برایشان فراهم باشد. باید سخت‌ترین شرایط انتخاب پیش آید و هر کس ظرفیتش بیشتر است، امتحانش سخت‌تر است، و طبعاً خطرش هم بیشتر است.

این جریان اتفاق افتاد تا این‌که خدای متعال به حضرت آدم فرمود شما از این درخت بهشتی نخورید! بهشتی بود و آدم و حوا در آنجا بودند و ابلیس هم به آن‌جا راه داشت. شیطان فهمید که خدای متعال به حضرت آدم و حوا امر فرموده که از این درخت استفاده نکنند. او سوگند خورده بود که همه انسان‌ها را گمراه می‌کند؛ قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ [۹]البته این اندازه عقلش می‌رسید که زورش به همه نمی‌رسد، و استثنایی هم آورده بود؛ إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ. ولی قصد جدی داشت که همه انسان‌ها را تا آن جایی که ممکن است گمراه کند. گفت خوب سوژه‌ای پیدا کردم؛ از همین جا شروع می‌کنم. نزد حضرت آدم آمد و خیلی با ادب و احترام با او سخن گفت. به صفات علیای الهی و اسماءی حسنای الهی سوگند خورد که من می‌خواهم یک خیرخواهی برای شما بکنم؛ وَقَاسَمَهُمَا إِنِّی لَکُمَا لَمِنَ النَّاصِحِینَ. [۱۰]در روایات دارد که حضرت آدم و حوا با آن فطرت پاکی که داشتند باور نمی‌کردند کسی جرئت کند قسم دروغ به خدا بخورد. پرسیدند آن نصیحت چیست؟ گفت: می‌دانید چرا خدا گفته از این درخت نخورید؟ خدا خواسته است شما ملک نشوید. چون ملائکه زیادی خلق کرده، خواسته است مخلوق دیگری هم داشته باشد که ملک نباشد؛ ولی اگر از این درخت بخورید ملک می‌شوید. فایده دیگر این درخت هم این است که با خوردن آن عمرتان هم ابدی می‌شود. نمی‌خواهید همیشه زنده باشید؟ اگر می‌خواهید ملک بشوید یا می‌خواهید عمرتان همیشگی شود، نصیحت من را گوش کنید و بروید از این درخت تناول کنید. بالاخره آدم و حوا تحت تأثیر واقع شدند و از آن درخت تناول کردند.

نقش شیطان در امتحان انسان

در برخی از احتجاجاتی که با ائمه اطهار سلام‌الله‌علیهم‌اجمعین شده، سؤالاتی از این قبیل مطرح شده است که خدا آدم را برای بهشت خلق کرد یا برای جهنم؟ اگر برای بهشت خلق کرد، چرا از آن بیرونش کرد؛ چرا از آن درخت نهی‌اش کرد؛ و چرا گذاشت ابلیس وارد بهشت شود و آن‌ها را فریب دهد؟ خداوند می‌دانست که شیطان این وسوسه را می‌کند یا نه؟ اگر نمی‌دانست، چه خدایی است؟ و اگر می‌دانست، چرا او را به بهشت راه داد تا وسوسه کند؟

پاسخ حقیقی این پرسش‌ها آن است که تدبیر خداوند این بود که خلیفه‌اللهی پیدا شود که همه امتحانات را پشت سر بگذارد و ثابت کند که در همه شرایط اطاعت خدا می‌کند. برای پیدا شدن چنین مقامی باید سخت‌ترین شرایط فراهم شود، و یکی از این شرایط سخت هم این بود که می‌بایست بتواند تحت تأثیر شیطان واقع شود. انسان اصلاً آفریده شده بود تا برای امتحان به همین دنیای فانی بیاید. آفریده نشده بود که از ابتدا در بهشت بماند. آن‌جا زمینه‌ای بود که یکی از امتحاناتش انجام بگیرد و به این عالم منتقل شود.

یکی دیگر از پرسش‌هایی که در این باره مطرح است این است که آیا آن امر به نخوردن از درخت، یک امر مولوی بود یا امری ارشادی؟ بسیاری از بزرگان فرموده‌اند که آن‌جا اصلاً دارِ تکلیف نبود، و این امر، امری ارشادی بود. از این‌رو خداوند فرمود که اگر از آن تناول کنید مبتلا به گرسنگی و برهنگی می‌شوید؛ از آن تناول نکنید تا به سختی نیفتید. این یک تدبیر الهی بود که باید ابتدا این امتحان در آن عالم که شاید از سنخ عالم برزخ بوده اتفاق بیفتد و وسیله‌ای شود که انسان به این عالم منتقل گردد. اصلاً راه خروج و هبوط انسان از آن عالم همین بود که باید شیطان او را وسوسه کند و او وسوسه‌اش را قبول کند؛ وگرنه آنجا می‌ماند و در آن‌جا گرسنگی و تشنگی و توالد و تناسلی در کار نبود. اگر آنجا بودند فقط همان آدم و حوا باقی می‌ماندند و من و شمایی به وجود نمی‌آمدیم. باید به این عالم بیایند تا این همه برکات پیدا شود. نه تنها ما، بلکه انبیا و اولیا و ائمه معصومین مکان تحقق‌شان در این عالم بود. باید آدم و حوا به این عالم بیایند تا فرزنددار شوند و این همه برکات پیدا شود. آن‌ها حکمت‌های خداست و ما هر چه فکر کنیم به کنه‌اش نمی‌رسیم. بالاخره این جریان به اینجا منتهی شد که ابلیس هم به این عالم بیاید و از آن بهشت خارج شود. خود ابلیس هم در این‌جا فرزنددار شد و قبیله ابلیس در اینجا پدید آمد. این بچه شیطان‌ها، از شیطان بزرگش گرفته تا بچه‌شیطان‌های داخلی، همه از نسل آن شیطان هستند. درباره قدرت شیطان و تصرف او در انسان‌ها بحث‌هایی وجود دارد که ان‌شاءالله در جلسه آینده به آن می‌پردازیم.

منبع: مهر

باشگاه خبرنگاران جوان وب‌گردی وبگردی

منبع: باشگاه خبرنگاران

کلیدواژه: شیطان ابلیس شش هزار سال عبادت خدا آدم و حوا ابلیس هم پیدا شود انسان ها حضرت آدم نعمت ها چه طور

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۸۶۰۴۶۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

تهاجم زمینی به رفح یا توافق/ در میز آتش‌بس چه می‌گذرد؟

گروه سیاست خبرگزاری علم و فناوری آنا- مریم خرمائی: تانک‌های اسرائیلی با عبور از گذرگاه رفح راه خود را به داخل جنوبی‌ترین منطقه غزه در همسایگی نوار مرزی مصر باز می‌کنند.

باز شدن مسیر آنها به داخل این منطقه که به‌گونه‌ای خط قرمز ملت‌های مسلمان و چه‌بسا جامعه جهانی در مقابل رفتار لجام‌گسیخته اسرائیل تلقی می‌شود، به دنبال حملات هوایی گسترده‌ای صورت می‌گیرد که از شب گذشته علیه غیرنظامیان رفح آغاز شد.

اسرائیل از آغاز عملیات رفح خبر داده یا به عبارت بهتر می‌گوید «حملات هدفمند» را آغاز کرده است.
آمریکا هم به‌نوبه خود، گرفتار در نقش‌های متضاد «حامی اسرائیل» و «میانجی آتش‌بس غزه»، با گفتن این جمله که «حمله تازه اسرائیل به رفح عملیات نظامی بزرگی نیست»، می‌کوشد تا از تبعات منفی بار اضافه‌ای که «بنیامین نتانیاهو» نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی بر میز مذاکره مصر تحمیل کرده است، بکاهد.

برای همین است که وقتی ارتش رژیم اسرائیل مدعی می‌شود که گذرگاه مرزی رفح را به‌طور کامل به کنترل خود درآورده و هم‌اکنون در حال «پاک‌سازی گسترده» منطقه است، کاخ سفید می‌گوید که تمرکز خود را بر پیشگیری از شکل‌گیری یک عملیات بزرگ در این منطقه خواهد گذاشت.

در قاهره اما، میز مذاکره همچنان برقرار است. حماس بعد از اعلام موافقت با طرح پیشنهادی قطر و مصر برای برقراری آتش‌بس غزه، صبح امروز سه‌شنبه، بار دیگر هیئت دیپلماتیک خود را راهی پایتخت مصر کرد.

پارادوکس جنگ و دیپلماسی

برای حماس، ایدئال «خاتمه جنگ» است. اما پای میز مذاکره، چانه‌زنی‌ها روی «توقف با چشم‌انداز تمدید» متمرکز شده تا از موضع تل‌آویو مبنی بر اینکه «فقط جنگ را تعلیق می‌کنم» ابهام‌زدایی شود

آن طرف میز مذاکرات غیرمستقیم، قرار است هیئتی از اسرائیل بنشیند. پارادوکسی قابل‌تأمل ازآنچه در میدان جنگ و صحنه دیپلماسی می‌گذرد.

عملیات زمینی به‌اصطلاح محدود در رفح به این بهانه آغاز شده که «آتش‌بس مورد تأیید حماس مبتنی بر نسخه‌ای تعدیل‌شده از پیشنهاد مصر است و تعهداتی را متوجه اسرائیل می‌کند که هرگز موردقبول تل‌آویو واقع نخواهد شد.»

در دور قبلی مذاکره که شنبه به پایان رسید، هیئت اسرائیلی حضور نداشت چراکه نتانیاهو (بی‌بی) گفته بود که اعزام تیم مذاکره‌کننده‌اش مشروط به پیشرفت در گفتگو‌ها است.

اکنون، دفتر نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی اعلام کرده «باآنکه پیشنهاد‌های حماس با شرایط اسرائیل فاصله دارد، تل‌آویو تصمیم به ارسال هیئتی برای بررسی احتمال رسیدن به توافق طبق شرایط قابل‌قبول برای اسرائیل گرفته است».

این یعنی، به‌رغم چنگ و دندان نشان دادن در میدان نبرد هوایی و جنگ زمینی، باب گفتگو همچنان باز است.

اختلاف سر چیست؟

تا قبل از اعلام موافقت مقاومت فلسطین با نسخه پیشنهادی مصر، بهانه نتانیاهو برای لشکرکشی به رفح، این بود که حماس به آتش‌بس تن نمی‌دهد. اکنون، با قبول آتش‌بس از سوی حماس، توپ به زمین اسرائیل افتاده و توجیهات قبلی رژیم خریداری ندارد یا دست‌کم هزاران اسرائیلی‌ای که شب گذشته خیابان‌های تل‌آویو را مسدود کردند تا بی‌بی را برای قبول آتش‌بس تحت‌فشار بگذارند، خریدار بهانه‌های او نیستند. آنها جز به رفتن نتانیاهو و بازگشت اسرای صهیونیست راضی نمی‌شوند.

«آمریکا» علاوه بر حامی اسرائیل و میانجی مذاکره، به یک کلیدواژه مهم در گفتگو‌های صلح غزه تبدیل شده است

اینکه چه چیز در نسخه آتش‌بس تعدیل‌شده مصر، به مذاق اسرائیل خوش نیامده، دقیقاً مشخص نیست. اما ظاهراً پای بندی در میان است که به‌موجب آن، حماس تضمین‌هایی را می‌گیرد مبنی بر اینکه شرایط دوباره به قبل از دوره آتش‌بس بازنمی‌گردد.

برای حماس، ایدئال «خاتمه جنگ» است. اما پای میز مذاکره، چانه‌زنی‌ها روی «توقف با چشم‌انداز تمدید» متمرکز شده تا از موضع تل‌آویو مبنی بر اینکه «فقط جنگ را تعلیق می‌کنم» ابهام‌زدایی شود.

اسم آن کشوری که قرار است تضمین بدهد، آشکارا به میان نمی‌آید. اما به‌احتمال‌زیاد، صحبت از آمریکا است. «آمریکا» علاوه بر حامی اسرائیل و میانجی مذاکره، به یک کلیدواژه مهم در گفتگو‌های صلح غزه تبدیل شده است آن‌چنان‌که به‌دفعات از حماس و حتی ایران به‌عنوان اصلی‌ترین هماهنگ‌کننده محور مقاومت شنیده‌ایم که «اگر آمریکا بخواهد، می‌تواند» به اسرائیل فشار بیاورد.

 چندی پیش، شبکه سعودی «الشرق» گفته بود «توافق آتش‌بس در غزه پس‌ازآنکه آمریکا ضمانت‌های لازم را برای اجرای آن ارائه کرد، قریب‌الوقوع شده است».

وسواس ذهنی و حقیقت ثابت

اکنون سؤال این است که «آیا، اسرائیل به آنچه آمریکا ضمانت کرده تن می‌دهد؟»

پاسخ به این سؤال، با توجه به رابطه دیرینه «تل‌آویو-واشینگتن» می‌توانست به‌سادگی گفتن «بله» باشد. اما جنگ غزه گره‌های کوری را به این رابطه افزوده که دست‌کم تا الآن با دیپلماسی باز نشده است. وزاری تندروی کابینه، بی‌بی را تهدید کرده‌اند که اگر به «خاتمه جنگ» راضی شود، استعفا می‌دهند. بدون وزرا، کابینه فرومی‌پاشد، انتخابات زودهنگام برگزار می‌شود و کسی نخست‌وزیری دوباره نتانیاهو را نمی‌خواهد.

اگر او تهاجمی تمام‌عیار را علیه رفح آغاز کند، باز هم بعد از پایان عملیات باید کنار برود؛ چراکه بعید است حتی یکی از اسرای صهیونیست را زنده ازآنجا خارج کند. اکنون مردی که به‌هرحال باید صندلی نخست‌وزیری اسرائیل را خالی کند با یک وسواس ذهنی دست‌به‌گریبان است: «به قیمت کشته شدن اسرای صهیونیست و پذیرفتن انگ جنایت‌کار جنگی بابت کشتن بی‌رویه ساکنان رفح، حماس را ریشه‌کن کند یا نه»؟

اعزام هیئت اسرائیلی برای مذاکره با حماس، یعنی نتانیاهو تا ریشه‏‏‌کن کردن مقاومت فاصله زیادی دارد

با این درگیری ذهنی است که نتانیاهو با توپی که حالا در زمین اسرائیل است، بازی می‌کند و بلاتکلیف است که باز هم مثل سابق آن را به وزرای افراطی کابینه پاس دهد یا به آمریکا که می‌کوشد بین هویت چندگانه «حامی صهیونیسم»، «میانجی مذاکره» و «ضامن آتش‌بس» تعادل خود را گم نکند.

در آن‌سوی میز مذاکره اما، فارغ از وسواس ذهنی نتانیاهو برای تیشه زدن به ریشه مقاومت فلسطین، حماس یک حقیقت ثابت است و فارغ از واسطه‌های قطری، مصری و آمریکایی، هیئت اسرائیلی به قاهره می‌رود تا با هیئت حماس مذاکره کند.

شاید وقت آن رسیده که بی‌بی هم مانند شرکای آمریکایی، چشم خود را به روی این حقیقت ثابت باز کند و شکست را بپذیرد.

یک نشانه از باز شدن چشم آمریکا به روی حقیقت حماس، تن دادن واشینگتن به مصالحه احتمالی «فتح» و حماس با وساطت روسیه و چین است. تأییدی ضمنی بر وجاهت مطالبه دیرینه حماس برای تبدیل‌شدن به یک جریان سیاسی مشروع در آینده فلسطین (اینجا منظور مشروعیت بین‌المللی است).

آتش‌بس غزه برای همه طرف‌ها یک فرصت توأم با تهدید است. حماس تجدیدقوا می‌کند، آمریکا به پروژه‌های انتخابات ریاست‌جمهوری و عادی‌سازی بازمی‌گردد و اسرائیل موج ضدصهیونیسم جهانی را مهار می‌کند. اما صحبت از این تهدید‌ها و فرصت‌ها بماند برای فردای پس از آتش‌بس احتمالی.

انتهای پیام/

مریم خرمائی

دیگر خبرها

  • لحظه زیبای اذان گفتن چشم در چشم شیطان + ویدئو
  • کاریکاتور/ لباس نامرئی شیطان بزرگ | رسوایی دموکراسی و آزادی بیان آمریکایی
  • (عکس) در زندان زنان بندرعباس چه می‌گذرد؟
  • تکبّر، تعرّض به حریم الهی و منجر به سقوط است
  • در زندان زنان بندرعباس چه می گذرد؟ | تصاویر
  • در کارخانه تولید سوسیس و کالباس چه می گذرد؟
  • کنگره صهیون‌ستیزی
  • این روزها در دانشگاه‌های آمریکا چه می‌گذرد؟
  • تهاجم زمینی به رفح یا توافق/ در میز آتش‌بس چه می‌گذرد؟
  • فرار زن جوان از دست مرد شیطان‌صفت | مرا به بیابان‌های اطراف شهر کشاند و...